وَالـــضُّــحَــى

خط خطی های ذهن پریشان من .

تبلیغات تبلیغات

۴۸۰. خواب تو .‌بار zام

من رضایت داده ام اما قلبو‌مغزم گویا که نه! دیشب کلا خواب شلوغ به هم‌ریخته ای بود و تو رو نمیدونم تو باغ دیدمت و سعی داشتم باهات حرف بزنم بارها اما نمبخواستی و چند ثانیه ای که دیدمت تنها شدیم و تا میخواستیم حرف بزنیم‌زن داداش پیدا شد و‌اشک از چشمای تو جاری . خواب خیلی عجیب غریبی بوذ. گویا جای شاکی متشاکی عوض شده حتی تو‌ خواب. دلم برات تنگ‌شده اما نامردیا و‌ ذات بد‌و پلیدت و‌کارایی که در‌حقم کردی رو یادم میاد و میگم عجب نامردی بودی تو .
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها